برای درک بهتر پدیده «ترامپ»، فیلم «نیکسون» را ببینید
این اصلاحطلبهایِ لعنتی...
امید یعنی علی مطهریِ شجاع؛ که آنهم از دل این لیست امید نیامده که بخواهد وام دار این وکیلالدولهها باشد. حالا آش آنقدر شور شده است که صدای برخی هم در آمده است که چرا لیست امید را با «پول و رانت» بستهایم[۲]. نتیجهاش شده است نمایندهای که تنها هنرش در مجلس نطقی است در دفاع از پدرِ مفت خورش[۳]. این را بگذارید کنار مصاحبهها و تاکیدهای پی در پی محمدرضا عارف در قرار گرفتن شایستهترینها در لیست امید؛ وگرنه چه کسی شایستهتر از من، اگر پدر من هم میبود فاضل! از این بابت سرزنشی بر عارف نیست. من عارف را یک اصلاحطلب واقعی میدانم. چرا که هرگز قابل اعتماد نیستند. جایی که نباید باشند، در صف اول میایستند و جایی که باید باشند مزاجشان سازگار نمیافتد. بین دو اصلاحطلب واقعی آنکسی اصلاحطلبتر است که بیشتر چانه میزند و بهتر لابی میکند. اصلاحطلبان خوب بلدند فشار از پایین را خرج چانهزنی از بالا کنند. نه! از همان ابتدا هم امیدی به این لیست امید نمیرفت.
با «لیلک» فارسی را درست بنویسیم
از این پس در مرورگر گوگل کروم، کاربران فارسی زبان قادر خواهند بود متون تایپی خود را با کمک غلط یاب فارسی «لیلک» تصحیح کنند.
این کار پس از مدتها مکاتبه با شرکت گوگل و تغییراتی در کد منبع این مرورگر امکان پذیر شد. تا پیش از این افزونه «لیلک» قابل نصب بر روی مرورگر موزیلا فایرفاکس و برنامه محبوب اوپن آفیس بود.
بر این بودم تا پیش از افزوده شدن آن به مرورگر «کروم» از اعلام رسمی آن خودداری کنم. کاری کوچک برای پاسداشت زبان شیرین پارسی.
و اما «لیلک» چیست؟
لیلک چیست؟
به زبان خیلی ساده لیلک یک غلط یاب فارسی است که به راحتی بر روی مرورگرهای اینترنتی «گوگل کروم» و «موزیلا فایرفاکس» نصب میشود. این برنامه همچنین بر روی برنامه «اوپن آفیس» نیز قابل نصب است. برنامه «اوپن آفیس» نرمافزاری «متن باز» و رایگان محصول شرکت «آپاچی» است که رقیبی برای مجموعه «آفیس» شرکت «مایکروسافت» میباشد. برنامه لیلک قابلیت نصب بروی برنامههای متعدد دیگری همچون «نوتپد++»، «فتوشاپ»، «گیمپ» و... را هم دارد.
آیا لیلک رایگان است؟
بلی. لیلک برنامهای رایگان است که تحت پروانه «آپاچی نسخه ۲.۰» ارایه شده است.
گروهزدگی چگونه به انفجار چلنجر انجامید

ممکن است همگی ما درگیر این عارضه شده باشیم. گروهزدگی اعتماد به نفس تک تک اعضا گروه را زایل میکند و از آنها سربازانی گوش به فرمان میسازد. خود من بارها در محیط کار درگیر این پدیده بودهام. هرگاه به نتایج اسفبار این هماندیشیهای مضحک نگاه میکنم راحتتر درک میکنم که چطور میتوان انسانهای خلاق و صاحب فکر را اینگونه عاجز و ناتوان ساخت که دیگر برق هیچ شوقی در نگاهشان جرقه نزند.
گروهزدگی در عالم سیاست هم فجایعی بس اسفناک از خود به جا گذاشته است. از عملیات ناموفق خلیج خوکها که میرفت به یک بحران جهانی تبدیل شود تا فاجعه حمله به عراق. نئوکانها در دولت جورج بوش آنچنان دچار گروهزدگی شده بودند که تنها به این میاندیشیدند که به کجا باید حمله کرد: ایران، عراق و یا کره شمالی. در نهایت قهرمان گروه دیک چنی بود که عراق را با دست روی نقشه نشان داد! کسی جسارت آن را نداشت تا از خود بپرسد چگونه با اِشغال یک کشور و کشتار مردم آن میتوان با تروریزم مقابله کرد؟
برای اینکه بیشتر با این پدیده آشنا شویم تصمیم گرفتم یک ویدیوی آموزشی را به زبان فارسی برگردانم. این ویدیوی آموزشی در ابتدا به بررسی گروه زدگی میپردازد و در ادامه نشان میدهد که چگونه گروهزدگی به فاجعه انفجار فضاپیمای چلنجر ناسا انجامیده است.
این ویدیو را میتوانید از آپارات و یا یوتیوب با زیرنویس فارسی تماشا کنید.
عمارت یعقوبیان، روایتِ شکوه از دست رفته
عمارت یعقوبیان بنایی است که گذشت زمان اگر چه زخمهایی بر پیکر آن وارد ساخته است، اما همچنان پایدار و استوار ایستاده است. عمارت یعقوبیان آیینه تمام نمایی است از تاریخ مصر. تاریخی که اگر چه گذشته پر شکوهی داشته است اما اینک آیندهای مبهم در انتظار آن است. این نوشتار نگاهی دارد به این فیلم.
زمین و شرف، نگاهی به فیلم «زمین» ساخته یوسف شاهین
این فیلم نشان میدهد که چگونه ظلم و ستم آشکار لزوما به اتحاد و همبستگی نمیانجامد، زمانیکه منافع شخصی بر منافع جمعی اولویت پیدا میکند.
آیا دوزاری شما هم میافتد؟
«دوزاری افتاد» ترجمه خیلی بامزه و جالبی است از این عبارت انگلیسی: «The penny drops». مترجمِ شیر پاک خوردهای برای ترجمه پِنی از دوزاری استفاده کرده است.
اما خوب خودِ «The penny drops» یعنی چی؟ اصلا آیا این عبارت هم همان معنی را در زبان فارسی دارد؟ با من باشید در این نوشته تا در این خصوص بیشتر بدانیم.
ماشالله به ایران
در مسابقه نهایی ایران در برابر ژاپن با نتیجه یک بر صفر پیروز شد و عنوان اولین قهرمان این دور از مسابقات را دریافت کرد.
بازی در جوی کاملا ایرانی برگزار شد و حمایت شدید ایرانیها فضای سالن را کاملا به نفع ایران کرده بود.
بدون هیچ گونه شرحی حدود بیست دقیقه از بازی را در لینکهای زیر تماشا کنید.
چه میشود اگر در فضا پریود شوید؟
جوکوویچ برد!
فدرر در سرویس عالی بود، در برگشت سرویس عالی بود. در ضربه والی عالی بود. در ضربات جلو دست و پشت دست عالی بود. ۱۱ بار سرویس بیپاسخ (اِیس) فدرر در مقابل تنها ۳ سرویس بیپاسخ جوکوویچ. تکنیک جدید فدرر تحسین همه را برانگیخت؛ بعد از سرویس دوم تا میانههای زمین و حتی تا خط سرویس هم جلو میآمد. خودش میگوید: «این حرکت را در عمل بیشتر به عنوان یک شوخی انجام میدادم، و دوباره و دوباره و دوباره امتحانش کردم، حالا به نظر میسد برای من خیلی سخت نیست که انجامش بدهم.» فقط در یک بازی رایانهای بتوان شبیه آن را یافت! فدرر عالی است. عالی تر از عالی. بزرگترین ورزشکار تنیس همه تاریخ. خود جوکوویچ هم در مصاحبه پایانیاش این را گفت.
اما بازی در نهایت یک برنده بیشتر ندارد. جوکوویچ بازی سادهای را نبرد. جو ورزشگاه «آرتور اَش» خیلی عجیب بود. تقریبا تمام ورزشگاه با فدرر بود. جوکوویچ به دفعات هو شد. بارها داور از تماشاچیان خواست که هنگام سرویس زدن جوکوویچ ساکت باشند. جوکوویچ بارها سرویس خودش را خراب کرد و بارها هو شد. در مقابل همان اندازه فدرر تشویق میشد. آخرین امتیاز را نزدیک بود از دست بدهد. چه بسا همه چیز با آن امتیاز عوض میشد. اما نه! جوکوویچ فعلا نفر اول است. با اینکه حتی دستش در ابتدای بازی زخمی شد و خراش برداشت روحیهاش را نباخت. آنچنان از برد خودش خوشحال بود که سر از پا نمیشناخت؛ به سکو تماشاچیان پرید و همسر و مربیانش را در آغوش کشید.
فدرر هنوز توان بازی دارد. «سال دیگر همین جا شما را دوباره میبینم» این صحبت آخر او بود. شاید سال دیگر اوضاع عوض شود.
بازی جذابتر هم میشود!
![]() |
راجر فدرر - استانیسلاس واورینکا |
حالا نیمه نهایی تنیس مردان آمریکا جذاب شده است. به نظر میرسد نواک جوکوویچ صرب بی دردسر بازهم پای فینال باشد. این سمت داستان جذابتر است. راجر فدرر ۳۴ ساله سوییسی و هموطنش استانیسلاس واورینکا 30 ساله رقابت سختی برای رسیدن به فینال دارند. هر کدام آنها بالا بیایند بازی باز هم جذابتر هم میشود.
اگر پیگیر بوده باشید امسال واورینکا، جوکوویچ را در فینال رولاند گروس شکست سختی داد. شکستی که رویای کسب قهرمانی در هر چهار گراند اسلم (آزاد استرالیا، رولاند گروس فرانسه، ویمبلدون انگلیس و آزاد آمریکا) را برای این ابرستاره زمین تنیس نقش بر آب کرد.
اگرچه در ویمبلدون امسال فدرر فینال را به جوکوویچ واگذار کرد، اما فدرر آنرا را به حساب بد شانسی خودش گذاشت. نبرد جوکوویچ و فدرر به یکی از رویدادهای تماشایی تنیس تبدیل شده است. اگر شایعات را هم کنار هم بگذارید که فدرر و جوکوویچ از همدیگر هم خوششان نمیآید (اینجا و اینجا) بازی این دو تماشاییتر هم خواهد شد. خیلیها سبک بازی فدرر و هوش بالای او را بیشتر میپسندند، اما جوکوویچ برای من جذابیت بیشتری دارد. چه از بابت سرویسهای قدرتمندی که مهارش کار هرکسی نیست و چه بابت پشت دستهای منحصر بفردش.
حالا با این حساب اگر واورینکا بالا بیاید چه وقتی بهتر از الان برای نواک جوکوویچ و انتقام رولاند گروس فرانسه. و اگر فدرر فینالیست شود چه وقتی بهتر از الان برای فدرر و گرفتن انتقام ویمبلدون انگلیس .
اگر چه به شخصه تنیس زنان را پیگیری نمیکنم اما بخت اول با سرنا ویلیامز آمریکایی است. اگر سرنا بتواند کاپ قهرمانی را به بالای سر ببرد، کاری کرده است کارستان: قهرمانی در هر چهار گرند اسلم سال ۲۰۱۵.
بازی جذابتر هم میشود!
اسلاوی ژیژک - «تصحیح سیاسی» یکی از نمودهای خطرناک تمامیت خواهی و توتالیتاریسم است.
«تصحیح سیاسی» در گفتارهای روزانه و عامیانه نیز رواج پیدا کرده است؛ واژگان میتوانند به گونهای از لحاظ سیاسی تصحیح شوند که بار نژادپرستانه کمتری داشته باشند و یا کمتر گزنده باشند. به طور مثال استفاده از آمریکایی آفریقایی تبار به جای سیاه(پوست).
«تصحیح سیاسی» در چند دهه اخیر کاربرد فراوانی پیدا کرده است. نطق قریب به اتفاق سیاستمداران (عمدتاً از جناح راست و محافظه کار) پر است از گفتارهای تصحیح شده سیاسی. تصحیح سیاسی از دید برخی متفکرین آثار و نتایج زیانباری در پی داشته و دارد. به عنوان مثال استفاده روز افزون از واژه «تروریست مسلمان» یا «تروریزم اسلامی» به نحو هوشمندانهای تروریسم را پدیدهای اسلامی معرفی میکند. آیا تروریزم بودایی و یا مسیحی در جهان امروز مصداق دارند؟! تصحیح سیاسی در نهایت به این گفتارِ مجعول تقلیل پیدا خواهد کرد که اگر چه همه مسلمانان تروریست نیستند، اما همه تروریستها مسلمانند! اگر فردی غیرِ مسلمان اقدام به وحشت آفرینی و ترور نماید، در بدبینانهترین حالت روان پریش است. این تفکر به جای برخورد با ریشههای به وجود آورنده وحشت و ترور، گزارههای سیاسی را وارد مناسبات فرهنگی میکند.
مثال دیگری که تازه از تنور درآمده است. نطق نتانیاهو بلافاصله بعد از توافق هستهای نکتهای درخور توجه داشت. نتانیاهو در نطق خودش بارها «جمهوری اسلامی ایران» را «دولت اسلامی ایران(Islamic State of Iran)» خطاب کرد. مقایسه ایران با «دولت اسلامی» یا همان «داعش» خیلی آسانتر میتواند بر مخاطب آمریکایی تاثیر بگذارد.
برای بررسی بیشتر این پدیده سیاسی تصمیم گرفتم تا یکی از ویدیو کلیپهای «اسلاوی ژیژک» را ترجمه کنم. ترجمه بسیار دشواری بود چرا که ژیژک زبان خاص خود را دارد. اما نتیجه کار به نظرم قابل قبول درآمد. سعی کردم بیشتر مفهوم گفتار او را بر روی کاغذ بیاورم تا ترجمه لفظی و کلمه به کلمه.
ژیژک در این ویدیو خیلی هوشمندانه مفهوم «تصحیح سیاسی» را بررسی میکند. او «تصحیح سیاسی» را شکلی از اشکال توتالیتاریسم میداند. متن ترجمه شده این ویدیو کلیپ در ادامه میآید. خود ویدیو نیز در سایت یوتیوب و آپارات به همراه زیر نویس فارسی در دسترس است.
«فارغالتحصیل» زِپرتی
داستان این فیلم پیش از آنکه به عشق بپردازد، رابطه خارج از عرف زنی مسن و مردی جوان را روایت میکند. جالب اینکه اختلاف سنی «داستین هافمن» و «آن بنکرافت» در دنیای واقعی تنها ۶ سال است. نشان دادن رابطه نامشروع یک زن مسن با یک مرد جوان به خودی خود جذاب نیست مگر با گریم! این فیلم رتبه بالایش را باید مدیون پر و پاچه خانم رابینسون باشد تا چیزهای دیگر!
درباره این فیلم چند موردی که به ذهن من رسیده است را با هم در این نوشتار مرور میکنیم.
ای کاپیتان، کاپیتان من
اگر تا بحال فیلم «انجمن شاعران مرده» را ندیدهاید، وقت را از دست ندهید. جدا از اینکه بازیگر بزرگی چون رابین ویلیامز همیشه بهانه خوبی است برای فیلم دیدن، اما فیلم بخودی خود نیز حرفهای تازهای برای گفتن دارد.
اما آنچیزی که بهانه نوشتن این مطلب شد نه خود فیلم که شعری است با مطلع «ای کاپیتان ،کاپیتان من». شعر بسیار زیبایی است در رثای آبراهام لینکلن که پس از ترور او سروده شده است.
به هر تقدیر تصمیم گرفتم این شعر را به همراه برگردان فارسی آن در اینجا قرار دهم.
این شعر توسط «والت ویتمن» سروده شده است. شاید اگر بخواهیم شعری را در زبان فارسی با آن مقایسه کنیم به «یاد آر ز شمع مرده یاد آر» دهخدا برسیم. چکامهای که علی اکبر دهخدا در رثای جهانگیر خان صوراسرافیل سرود.
متن فارسی | متن انگلیسی
O Captain! My Captain!
by Walt Whitman
O Captain! my Captain! our fearful trip is done,
The ship has weather’d every rack, the prize we sought is won,
The port is near, the bells I hear, the people all exulting,
While follow eyes the steady keel, the vessel grim and daring;
But O heart! heart! heart!
O the bleeding drops of red,
Where on the deck my Captain lies,
Fallen cold and dead.
O Captain! my Captain! rise up and hear the bells;
Rise up—for you the flag is flung—for you the bugle trills,
For you bouquets and ribbon’d wreaths—for you the shores a-crowding,
For you they call, the swaying mass, their eager faces turning;
Here Captain! dear father!
This arm beneath your head!
It is some dream that on the deck,
You’ve fallen cold and dead.
My Captain does not answer, his lips are pale and still,
My father does not feel my arm, he has no pulse nor will,
The ship is anchor’d safe and sound, its voyage closed and done,
From fearful trip the victor ship comes in with object won;
Exult O shores, and ring O bells!
But I with mournful tread,
Walk the deck my Captain lies,
Fallen cold and dead.
ای کاپیتان، کاپیتان من!
والت ویتمن
ای کاپیتان، کاپیتان من!
سفر هراسناک ما به پایان رسیده
کشتی، امن از همهی صخرهها گذشته
غنایمی که در پیشان بودیم به دست آمده
بندرگاه نزدیک است، میشنوم صدای زنگها را، مردم همه به افتخار و همهمهاند.
ثابت به انتهای ثابت کشتی دوخته شده چشمها. کشتی آلوده و تعجب بر انگیز
اما ای دل! دل! دل!
ای قطرههای سرخ در حال خونریزی
بر عرشه، کاپیتان من فروافتاده
سرد و مرده
ای کاپیتان، کاپیتان من! برخیز و صدای زنگها را بشنو
برخیز- برای تو پرچم به حرکت در آمده، برای تو شیپور بانگ میزند
به خاطر توست دسته گلها، حلقه گلهای جنگجویان پیروز- به خاطر توست شلوغی ساحل -
این حجم، زمزمه کنان تو را صدا میزند ، مشتاقانه چهره بر میگرداند
بشنو کاپیتان، پدر عزیز
بر این بازو سر بگذار
این فقط یک خواب است که بر عرشه
افتادهای سرد و مرده
کاپیتان من جوابی نمیدهد، لبانش بی حرکت و رنگ باخته است
پدرم بازویم را حس نمیکند، نه نبضی دارد نه ارادهای
کشتی آرام و مطمئن لنگر گرفته
سفرش به پایان رسیده
از سفری هراسناک میآید، کشتی پیروز با اشیای غنیمت برده
ای ساحلها به وجد بیایید، و زنگها به صدا درآیید
اما من با قدمی اندوهناک
به عرشه گام برمیدارم کاپیتان من فرو
افتاده سرد و مرده
ترجمه:اسدالله مظفری
بزرگترین کشف گالیله
اگر از شما بپرسند بزرگترین کشف گالیله چه بود، شاید بیدرنگ و فیالبداهه بگویید تلسکوپ! اما کاملا در اشتباهید. تلسکوپ بزرگترین اختراع این دانشمند و منجم بزرگ ایتالیایی بود و نه کشف.
بزرگترین کشف گالیله اقمار چهارگانه مشتری بود. اقماری که پس از او به قمرهای گالیله (Galilean moons)معروف شدند. شاید از خود بپرسید چرا قمرهای مشتری بزرگترین کشف گالیله بودند؟ به واقع گالیله از فرای تلسکوپ اختراعی خود توانست چیزی را ببیند که به دور چیز دیگری غیر از زمین میگشت. این خط بطلانی بود بر جهان بطلمیوسی. جهان بطلمیوسی، جهانی زمین مرکز است؛ بدین صورت که زمین در مرکز عالم و ثابت است و هر آنچه در دنیا است از ماه و خورشید تا ستارهها و سیارهها، همگی در مداری بطلمیوسی بر گرد آن میگردند. این خرافه آنچنان باورپذیر شده بود که واتیکان هم توهم مرکز پنداری یافته بود و خود را مرکز زمین میپنداشت. همه چیز بر دور کلیسا میچرخید!
گالیله ابرهه مسیحیت بود و کعبه مسیحیت را ویران کرد. اقمار مشتری یعنی رسوایی کلیسا، یعنی پایان بطلمیوس. این گونه بود که گالیله مستحق اعدام شد. در نهایت گالیله برای نجات جان خویش توبه کرد. اما هنگام خروج از دادگاه زیر لب گفت: «و هنوز میگردد».